پارت دهم گمشده ای شرق
بعد از حدودا دوساعت رسیدیم. خونه شون وسط جنگل بود.
نامجون: بیا اول باید مسابقه رو بدی تا رئیسم از مهارتت مطمئن بشه.
ا.ت: من تفنگ ندارم.
نامجون: بیا فعلا یه فکری به حالش میکنیم.
وقتی رسیدم اونجا کلی آدم بود و یکیشون منو شناخت اون هکرشون تهیونگ بود.
ا.ت: سلام به همگی. اسم من ا.ت هست.
جونگ کوک: سلام منم جونگ کوک رئیس این گروه با نامجون که آشنا شدی. جیمین تیرانداز. جین مشاور. جیهوپ دکتر . شوگا قاتل. و ایشونم که....
ا.ت: میشناسمشون ایشون باید کیم تهیونگ باشن. من و ایشونقبلا همو دیدیم اونم توی غرب.
تهیونگ: بله درسته.
نامجون: جیمین تفنگ اضافه داری. ایشون تفنگ نداره.
جیمین: بیا بگیر اولین مسابقت با منه.
ا.ت: ممنون.
نامجون: آماده بشین و بعد سریع شلیک کنین.
من خیلی سریع آماده شدم ولی جیمین یه ذره دیرتر از من آماده شد که باعث تعجب همه شد بخصوص تهیونگ.
شوگا: آماده شلیک.
تند و تند بدون وقفه زدم وقتی تفنگم تیراش تموم شد آوردمش پایین. همشون به مرکز خورده بودن ولی ماله جیمین یکیش بیرون بود.
تهیونگ با تعجب گفت: تیراندازی رو از کی یادگرفتی؟
ا.ت: از مادرم. مادرم هم بخاطر اینکه بتونه از خانواده اش محافظت کنه از پدرم یاد گرفته بود. البته وقتی بچه بودم پدرم مرد و با مادرم به غرب رفتیم.
تهیونگ: چه جالب.
جیهوپ: خب حالا نوبته مسابقه هکرهاست.
لپ تاب آوردن و قرار شد جفتمون یک موبایل رو هک کنیم که اون ماله شوگا بود.
شوگا: آماده. شروع.
خب سعی کردم این پارت زیاد باشه تا جبران کم کاری بشه.
نامجون: بیا اول باید مسابقه رو بدی تا رئیسم از مهارتت مطمئن بشه.
ا.ت: من تفنگ ندارم.
نامجون: بیا فعلا یه فکری به حالش میکنیم.
وقتی رسیدم اونجا کلی آدم بود و یکیشون منو شناخت اون هکرشون تهیونگ بود.
ا.ت: سلام به همگی. اسم من ا.ت هست.
جونگ کوک: سلام منم جونگ کوک رئیس این گروه با نامجون که آشنا شدی. جیمین تیرانداز. جین مشاور. جیهوپ دکتر . شوگا قاتل. و ایشونم که....
ا.ت: میشناسمشون ایشون باید کیم تهیونگ باشن. من و ایشونقبلا همو دیدیم اونم توی غرب.
تهیونگ: بله درسته.
نامجون: جیمین تفنگ اضافه داری. ایشون تفنگ نداره.
جیمین: بیا بگیر اولین مسابقت با منه.
ا.ت: ممنون.
نامجون: آماده بشین و بعد سریع شلیک کنین.
من خیلی سریع آماده شدم ولی جیمین یه ذره دیرتر از من آماده شد که باعث تعجب همه شد بخصوص تهیونگ.
شوگا: آماده شلیک.
تند و تند بدون وقفه زدم وقتی تفنگم تیراش تموم شد آوردمش پایین. همشون به مرکز خورده بودن ولی ماله جیمین یکیش بیرون بود.
تهیونگ با تعجب گفت: تیراندازی رو از کی یادگرفتی؟
ا.ت: از مادرم. مادرم هم بخاطر اینکه بتونه از خانواده اش محافظت کنه از پدرم یاد گرفته بود. البته وقتی بچه بودم پدرم مرد و با مادرم به غرب رفتیم.
تهیونگ: چه جالب.
جیهوپ: خب حالا نوبته مسابقه هکرهاست.
لپ تاب آوردن و قرار شد جفتمون یک موبایل رو هک کنیم که اون ماله شوگا بود.
شوگا: آماده. شروع.
خب سعی کردم این پارت زیاد باشه تا جبران کم کاری بشه.
- ۲.۱k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط